نظرسنجی

عملکرد شورای ششم دوگنبدان را تا کنون چگونه ارزیابی می کنید؟
10. شهريور 1396 - 11:54
آقایان شعور مردم را به بازی گرفته اید و به تاج و تخت خود می اندیشید؟ این همه افتتاح و کلنگ زنی و استخدامهای فامیلی و رانتی و وقفهای مورد دار و شبهه ناک و دم از خدمت رسانی به مردم زدن و آخر الامر قتل عام با هم نمی خواند.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی آفتاب جنوب،علیرضا کفایی-حوادث ناگوار و جانکاهی در شهر واقع می شود که ابتدایی‌ترین حق انسانی مردمان، یعنی حق ادامه حیات را در معرض تهدید جدی قرار می دهد و منجر به جان باختن شهروندان و کسبه بی آزار می گردد.

سیر صعودی رخدادهای خونین که عده ای اوباش و راهزن با اسلحه و در روز روشن به جان مردم افتاده و آنان را زیر رگبار مسلسل گرفته و سرمایه و زار و زندگی آنان را به تاراج می برند و سوگمندانه جان شیرین همشهریان و متاسفانه کسانی را که سالها در این دیار زندگی کرده و به رفق و مدارا و احترام گذاشتن به دیگران شهره هستند را به سادگی می گیرد و مردم را در عزا می نشاند و اضطراب را بر فضای شهر مستولی می کند، نمونه ای آشکار از هرج و مرج و فاجعه است که در شهر کوچک گچساران اتفاق می افتد و پیش از این هم در همین شهر و نقاط دیگری از استان مشابه آن رخ داده است.

به‌نظر می‌رسد که دیری است وقوع حوادثی این چنین در شهرمان، وجهی تکراری پیدا کرده است. گویی ستاندن جان انسان‌های بی‌گناه دیگر خاطری را نمی‌آزارد و خبری نو نیست و تکرارهای خون آلود می رود که عادی شود.

حوادث هولناک مزبور، به‌سرعت به حاشیه دیگر رخدادها رانده می‌‍‌شوند. آشکارا می‌توان عادی‌شدن حیرت‌انگیز رویدادهایی این‌چنینی را حتی در خروجی رسانه‌ها و از زبان مردم مشاهده نمود.بازتاب اخبار قتل در رسانه‌ها و نقل و قول ساده انگارانه از آن در فضای مجازی و سخنانی که میان مردم در جریان است چنانکه باید نیست و این خود حکایت تلخی است که هراس و اضطراب را در جامعه دامن می زند؛ مضافاً اینکه عدم شفاف سازی موجب پدید آمدن شایعاتی خواهد شد که قدرت بیشتری از واقعیتها دارند و خلاصی از بند آنها دشوار به نظر می رسد.

فراتر از این وضع ناگوار و فاجعه انسانی که پیش آمده است؛ دیدگاه مردم است که اهمیت فراوان دارد و آن اینکه اراده‌ای برای واکاوی و پیگیری موضوع و علل و ریشه‌های بحران وجود ندارد و به تدریج از دایره تعقیب و جستجو خارج می گردد.

متاسفانه تا کنون برخوردهای مسئولان امر به اظهار نظرها و نقد عملکردشان قهری و همراه با عتاب و عقاب بوده و ظاهراً انتقاد از خود و دریافت پیشنهاد از دیگران را بر نمی تابند که انگار عقل کل هستند و یا از آسمان فرود آمده اند و همین خود آسمانی پنداران در هر رده ای که هستند چیزی جز فاجعه برای مردم نیافریده اند و فراموش کرده اند که خدمتگزار مردمند و باید مسئولیت های خود را در خدمت به مردم و تامین آسایش و امنیت و رفاه مردم تعریف کنند نه اینکه طلبکار باشند.

اتفاقات خونین پیش آمده اگر هم سهل انگاری شهروندان در آن مستتر باشد بی شک به نوعی بی لیاقتی و عدم توانمندی مسولان به وضوح در آنها هویداست. نتوانسته اند در یک شهر کوچک با این همه کارگزاری که در آن ادعاهای بزرگ دارند و در جایگاههایی از امنیتی و نظامی و انتظامی گرفته تا دولتی و مجلسی و قضایی به شکلی عمل کنند تا مردم زندگی آسوده تری داشته باشند و امنیت در شهر برقرار باشد.

ظاهراً نباید خواب خوش آنان آشفته شود که اگر اعتراضی به آنان شد و از حقوق مردمی مطالبه ای صورت پذیرفت فوراً رنگ و انگ سیاسی به آن می زنند و پرونده های قطور سیاسی امنیتی تشکیل می دهند که «تشویش اذهان عمومی» کرده اند.اما در این ماجرای قتل و خونریزی احساسات مردم آنچنان جریحه دار شده و نگرانی گسترش یافته است که خود بخود اذهان عمومی دچار تشویش است.

حضرات مسئول بدانند عملیات غیر انسانی و شبه تروریستی در گچساران که به ستاندن جان انسانهای بی گناه و بی آزار انجامیده عملکرد آنها و وظیفه ایی که عهده دار بوده اند را زیر سوال برده و دیگر مستمسکی ندارند که کسی را به «تشویش اذهان عمومی» متهم کنند.اینبار خود آنهایند که باید جواب سوالهای بی پاسخ مردم را دهند، اجازه ندارند شانه خالی کرده و موضوع را به دیگری حواله دهند، همه مسولند.

امروز می خواهیم بعد از اتهاماتی چون تشویش اذهان عمومی که از سوی مسئولین طرح می شود خود آنها را به محکمه وجدانهای مردم بکشانیم و برای یکبار هم که شده آنها پاسخگو باشند و در واقع « تشویش اذهان خصوصی»! کنیم.

از آنان سوال کنیم چه کرده اید که این شهر به این روز افتاده؟ فرد و دستگاه خاصی مد نظر نیست، سر سخن با همه آنهایی است که در مسئولیتی در شهر و استان قرار دارند. فرار به جلو و نامه نگاری به یکدیگر و تقصیر را از خود دور کردن و به گردن دیگران انداختن رویه ای نادرست و عین فریب دادن افکار عمومی است. چطور می شود تا دیروز به شدت هوای یکدیگر را داشتند و از هم تعریف و تمجید می کردند و افتخارشان این بود که فلان به پیشنهاد من استاندار و فرماندار و رئیس فلان اداره و در فلان جایگاه نشسته است و به هم نون قرض می دادند و تا وضع کمی تغییر می کند زیرکانه و موذیانه و مرموزانه و شاید با تبانی و مشورت با هم، سعی می کنند از مهلکه فرار کنند و آن دیگر را مقصر جلوه دهند و یا مسئول حادثه قلمداد کنند؟

حقیقت این است که باز هم تلاش می کنند مردم را بازیچه قرار داده تا چهره موجه ای از خود نشان دهند، آقایان شعور مردم را به بازی گرفته اید و به تاج و تخت خود می اندیشید؟ این همه افتتاح و کلنگ زنی و استخدامهای فامیلی و رانتی و وقفهای مورد دار و شبهه ناک و دم از خدمت رسانی به مردم زدن و آخر الامر قتل عام با هم نمی خواند.

حضرات؛ نقطه عزیمت دینی و نقطه عزیمت سیاسی در دین مبین اسلام یکی است ولی بینش اندک شما و مهملات و تراوشات معیوب فکری و فضولات قبیله سالاری شما یکی را قربانی دیگری نموده و مردم را به قربانگاه می برد و قابل تامل و تلخ است که می بینیم گچساران همچنان خون می دهد.

تا به کی با پول این یک مشت خلق گرسنه

صبح عید و عصر جشن و شب چراغانی کنند

نا امنی و بی ثباتی از در و دیوار شهر فرو می ریزد، شرایطی نگران‌کننده و تهدیدهایی واقعی وجود دارند، فقدان استراتژی امیدبخش و منسجم، ضعف‌هایی را از مسئولان برای مواجهه قاطع با اشرار و آدمکشان نشان می دهد و بی‌حاصلی حضور مسئولین، موجب افزایش نارضایتی و نیز بسط نگاه بدبینانه و انتقادی در شهروندان نسبت به دولت مرکزی و حتی نظام اسلامی شده است.

رفاه مردم، تامین امنیت، نظام استخدامی، نظارت بر کارگزاران، آموزش شغلی، دادورزی، حق پذیری، نصیحت نیوشی، تدبیر امور ... خدشه دار شده و دود این بی لیاقتی ها به چشم مردم می رود و هزینه ای مضاعف بر نظام و انقلاب تحمیل می کند.

شهر خراب و شحنه و شیخ و شهش خراب

گویا در این خرابه به غیر از خراب نیست

راهی برای پایان دادن به این تلخی ها اگر هست که هست از دل جامعه می‌جوشد و از متن گفت‌وگو در سپهر عمومی و در سطحی فراتر از پوشش خبری، می بایست به واکاوی و ریشه‌یابی و تحلیل همه‌جانبه وضع ناگوار جاری بپردازند و البته باید همه خود را پاسخگو بدانند.

تکلیف دیروز و امروز و فردای هر مسئولی خدمت به مردم و ایجاد ثبات و آرامش و رفاه و تامین امنیت است، از تکلیفی که به عهده دارند شانه خالی نکنند و بدانند اگر مردم چه از روی ترس از آنان و یا تملق آنان و یا امید به قبسی و …. بازخواست شان نکردند، خداوند داد خواهد ستاند.استاندار و فرماندار و شورای تامین و دستگاه قضایی و پلیس و پاسدار و دستگاه امنیتی و اطلاعاتی و نماینده و همه و همه مسئولند.

وقتی در نظام اسلامی طاغوت بر کشیده می شود و مردم را به راهی می کشانند که بسوی قوم گرایی رفته و به مظاهر طاغوتی افتخار کنند مسلما جایی دارد اتفاقی غیر منتظره می افتد و فسادی در حال شکل گیری است، ابتدایی ترین وظیفه اطلاعاتی ها و سهل ترین آن که نیاز آنچنانی به کاوش و بررسی های دقیق ندارد این است که انقلاب برای برچیدن طاغوت بود و اگر طاغوت رشد سرطانی می کند و از پیش از انقلاب هم عزیزتر می شود و مسجد و دیر و خانقاه و عمارت به نام خود دایر می کند، به سادگی قابل تشخیص است که فسق و فسادی در کار است و باید قاطعانه مقابله کنند و متاسفانه اغماضهای بی مورد و یا مقابله های سیاسی کار را به جایی رسانده که برخی از نیروهای انقلابی و مذهبی هم یا در دام افتاده اند و یا خام شده اند و یا مایوس و فرقی هم نمی کند چپ باشند یا راست، اصولگرا باشند یا اصلاح طلب.

امنیتی ها پاسخ دهند که چرا چنین وضعی پیش آمده؟ بیکاری و فسادهای پیدا و پنهان و فقر و تنگدستی و گریزانی از دین و اشاعه فحشاء و تن فروشی و بی بند و باری و هفت تیر کشی و به مسلسل بستن کسبه و مردم و ….. امروز معضل است و فردا فاجعه و در آینده بحرانی غیر قابل کنترل، و منشاء همه اینها میدان دادن و مهیا کردن زمینه های رشد به اهل تزویر و ریا و جور و فساد و فریب است و مردم هم بخوبی می دانند که چه اتفاقی می افتد و چاره ای هم ندارند؛ جوان تحصیکرده بیکار دارند و با هزاران مشکل در زندگی دست و پنجه نرم می کنند لذا علیرغم میل و رای خود در میدانی که نباید بازی می کنند و این است که جامعه مبتلا به بیماری صعب العلاجی می شود و عده ای راهزن ششلول بند از فضای ملتهب و بی در و پیکر و هرج و مرج استفاده کرده و به خانه و کاشانه و یا محل کسب مردم حمله ور شده و اموال مردم را به سرقت می برند و یا شهروندان را به گلوله می بندند و باید تا دیر نشده چاره ای اندیشید.

پاسبان خفته این دار اگر بیدار بود

کی برای کیفر غارتگران بی دار بود
کی شود آباد آن ویرانه کز هر گوشه اش
یک ستمکاری تعدی یا تطاول می کند
فرخی این خیل خواب آلوده، مست غفلت اند
این سخن ها را بباید گفت با بیدارها

مسئولان آگاه باشند که افکار عمومی بالاخره روزی بازخواست خواهد کرد و این بازخواست دیگر «تشویش اذهان عمومی» نیست بلکه «تشویش اذهان خصوصی» آنان خواهد بود.

انتهای پیام/م

نظرات کاربران

تازه های سایت

پربازدیدها