به گزارش پایگاه خبری تحلیلی آفتاب جنوب،زاگرس باری دیگر به سوگ نشست.گویی از زمین وآسمان ودریا برای مادران دیارم لباسی از شب دوخته اند که روزگارشان تارشده است.
این چه حکمتی است حکایت آنچه زجه سوزناک ایل سترگ لرهای زاگرس نشین رابه گوشهای ناشنوا میرسانداماگوش فلک راکر کرده است.
مگر همین زاگرس نبودکه دلش ازپاییز کرمانشاه چنان گرفت که لرزید وزمستان هم رحمش برچادرنشینان زیر بارانش نیامد.
مگر شیرمردان ایل لر درحادثه دریایی شانگهایی قربانگاه سانچی رادرآتش نظاره گر نبودند وملکوتی شدند.این چه آسمانی است که اینبار پرواز رابه ملکوت نزدیکترکرد ومادران وزنان داغدیده را دورتر از آغوش عزیرانشان؟
برکدام قهر بتازیم وازناله کدام حنجره سوخته بنگاریم که عزای بسی سنگین بردوش زاگرس سنگینی می کند.
زمینش که دلگیر است ومی لرزد،دریاهم برایش به خروش درآمد وسیاهپوشش کرد وحالا آسمان هم زورآزمایی سمفونی مرگ را به رنجنامه ای دیگر بدل کرده است.
آه زاگرس سترگ من،وای ایل دلسوخته من،مصیبتا ای سرزمین آریایی.سوگ سوگ سیاوشهای سوخته درآتش است وبرخواستن ققنوس هایی دیگر ازخاکستر.
بیرق سیاه برافرازیم دراین عزای مادران رنج دیده،روزگار سیاه،گیسوانت بریده باد،ای بخت خواب رفته ی زاگرس،زمستانت سیاه وپاییزت آتشین وبهارت بهار سیاهپوشان است.
نرگس احمدپور
انتهای پیام
نظرات کاربران