نظرسنجی

عملکرد شورای ششم دوگنبدان را تا کنون چگونه ارزیابی می کنید؟
26. مرداد 1401 - 10:37
آزاده گچسارانی گفت:متوجه شدم که یک نیروی بعثی همچنان زنده است و می خواهد با اسلحه کمری بنده را مورد هدف قرار دهد که در اقدامی سریع چند تیر به سرش زدم و او را به هلاکت رساندم.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی آفتاب جنوب،آزادگان، گنجینه ‏هاى ارزشمندى هستند که در درون آن، فرهنگ انسان‏ ساز دوران اسارت نهفته است. ثبت وقایع اسارت، پلى است براى انتقال فرهنگ اسارت از درون اردوگاه‏ها به شهرهاى میهن اسلامى ‏مان، ایران.

در حقیقت آزادگان، صبورتر از سنگ صبور و راضی ترین کسان به قضای الهی بودند، اینان سینه هایی فراخ تر از اقیانوس داشتند که از همه جا و همه کس بریده و به خدا پیوسته بودند، آزاده نامیده شدند چون از قید نفس و نفسانیات رهایی یافته بودند.

" سیدمحمدیارپرواز " یکی از آزادگان سرافراز شهرستان گچساران است که در 4تیرماه 67در محل "پد خندق" به اسارت دشمن بعثی در آمد،وی در روایتی کوتاه از دوران اسارتش اینچنین می گوید:درسال 63 در سن 14 سالگی به صورت داوطلبانه به عضویت بسیج سپاہ ناحیه گچساران درآمدہ و اعزام به جبھه های نبرد حق علیه شدم.

وی می افزاید:اولین تیپ رزمی که بندہ جز افراد آن بودم،تیپ احمد ابن موسی علیه السلام بود که متشکل بود ازداوطلبان  استان ھای فارس،کهگیلویه و بویراحمد و بوشھر.سال 63 مدت 6ماہ جز گردان رزمی_جنگی بودم.شش ماہ بعدی هم جزء لشکر 25 کربلا که این لشکر خود ادغام تیپ استان کهگیلویه و بویراحمد با لشکر 25 کربلا بود.

پرواز ادامه می دهد: درسال64 و 65 به تیپ 15 امام حسن علیه السلام رفتم که مربوط به شھرستان بھبھان و حومه آن بود و ادغام با استان کهگیلویه و بویراحمد، در تیپ 15 امام حسن علیه السلام با عزیزانی همچون برادران سیدعلی نظرھوشیاری، آیت اللہ پرور ، فرج اللہ پرور و... ھمرزم بودم.

آزاده دفاع مقدس بیان می کند: عملیات کربلای یک تابستان سال 65در مهران انجام گرفت که بعد از چندماہ تیپ 48 فتح برای استان ایجاد شد که متشکل از رزمندگان شھرستان های گچساران،بویراحمد و نیز کهگیلویه بودند.با فرماندھی سردار بزرگ شھید "حاج حیدر پور"درسال 65 با عملیات افتخار آفرین کربلای 5 در منطقه شلمچه و نیز در کربلای 10 سال 66 کردستان شرکت داشتیم.

وی ادامه می دهد:سال 66 در منطقه ماھوت عراق دچار سانحه موج انفجار شدم .در 10 خرداد 67 از شھرستان گچساران به مناطق جنگی با تعدادی از پاسداران و سربازان اعزام شدیم که در 28 خرداد 67 در منطقه "پدخندق" با یک گروھان از پاسداران استان مستقر شدیم ،نهایتا در4 تیرماہ67 در نبردی نابرابر مقابل دشمن قرار گرفتیم درحالی که دشمن بعثی با چند لشکر و تمام ادوات جنگی رزمندگان استان را مورد تهاجم و محاصره قرار داده بود.

پرواز تصریح می کند:سرانجام  بعد از 18 ساعت مقاومت با اینکه تعدادی از رزمندگان استان شھید و یا دچار مجروحیت شدہ بودند (از ناحیه دست چپ دچار ترکش شدہ بودم) به اسارت دشمن بعثی درآمدیمکه سپس در استخبارات عراق به مدت یک ماہ تمام شکنجه ھا اعم از بی آبی،بی غذایی،نبود امکانات بھداشتی و... را تحمل کردیم.

آزاده دوران دفاع مقدس می گوید:بعد از آن شکنجه ها نیز ما را به اردوگاہ رومادیه13 منتقل کردندکه در این اردوگاہ، آزادگان عزیز شھرستان گچساران حاج مصیب قادری،سالارنظری،علی شیرقیطاسی،مومن براتیان  و...حضور داشتند که بعد از چندماہ نیز بنده من را به ھمراہ تعدادی از اسرا به کمپ رومادیه 7 انتقال دادند که آنجا ھم با حاج علی پناہ کشاورز ھمراه بودم.

 وی می افزاید:بنابران دوران اسارت در اردوگاه های رژیم بعث به سر آمد هرچند رزمندگان سختی ها و شکنجه های بسیاری را صبورانه به جان خریدند و از هر فرصتی که پیش می آمد استفاده می کردند تا مراسمات مذھبی،اقامه نمازجماعت ،مراسم عزاداری محرم و قرآن خواندن را برپا کنند.سرانجام در 28 مرداد 69 با سری دوم اسرا به میھن عزیزمان بازگشتیم.اما خاطره ای هم بخواهیم از آن دوران عرض کنم اینکه در روز محاصرہ ما توسط دشمن بعثی در پد خندق، قایقی مربوط به گردان یا رسول(ص) تیپ 48فتح در شط منطقه پدخندق گرفتارشدہ بود،درحالی که دورتا دور این شط هم به محاصرہ بعثی ھا درآمده بود.

رزمنده دوران دفاع مقدس تصریح کرد:بنابراین بنده در اقدامی تلاش داشتم که قایق را به سمت نیروهای خودی برگردانم، که درهمین لحظه بود که قایقی پر از نیروھای بعثی به سمت ما درحرکت بودند، که با "آر پی جی" آنها را مورد هدف قرار دادم،به گمان اینکه افراد درون قایق همگی کشته شده اند به طرف آنها رفتم که از مهمات شان استفاده کنم در این لحظه متوجه شدم که یک نیروی بعثی همچنان زنده است و می خواهد با اسلحه کمری بنده را مورد هدف قرار دهد که در اقدامی سریع چند تیر به سرش زدم  و او را به هلاکت رساندم.

 

انتهای پیام/

نظرات کاربران

تازه های سایت

پربازدیدها