به گزارش پایگاه خبری تحلیلی آفتاب جنوب،انقلاب مشروطه بهعنوان سرنوشتسازترین حادثه سیاسی _ اجتماعی قبل از انقلاب اسلامی بهحساب میآید عقیده تعداد زیادی از روحانیون و مراجع که به حمایت از انقلاب مشروطه برخاستند این بود که مشروطیت اگرچه منطبق با معیارهای حکومت اسلامی نیست اما آنان در قالب این نظام، خواهند توانست به بخشی از اندیشههای سیاسی جامه عمل بپوشانند و ضمن مهار کردن استبداد مطلقه خواهند توانست تا حدودی قوانین اسلام را به اجرا درآورند.
آخوند خراسانی در جواب استفتائی درباره مشروطه، سلطنت را به مشروعه و غیر مشروعه تقسیم کرده است و اولی را به حکومت معصوم (ع) و دومی را در عادله و جابره منحصر کرده است عادله نظیر مشروطه که مباشر امور عامه عقلا و متدینین باشند همچنین آخوند خراسانی دریکی از تلگرافهای خود نوشته است ضروری مذهب است که قدرت مسلمین در عصر غیبت با جمهور باشد.
ولایتفقیه همزاد فقه است و متناسب با شرایط سیاسی ـ اجتماعی هر دوره جلوههای متفاوتی داشته و تحولاتی را در جهت کمال طی کرده است. تحولات به وجود آمده در نظریه ولایتفقیه بر اساس تحولات سیاسی اجتماعی مناطقی که شیعیان و فقهایشان در آن حضورداشتهاند باعث گسترش معنای ولیفقیه نزد مراجع و فقیهان مختلف شده است.آخوند خراسانی یکی از بزرگترین مراجع دوران مشروطیت دلالت روایات بر عمومیت حاکمیت مجتهد جامع الشرائط را کامل نمیدانست از همین رو ایشان در کتاب «قضا» از طریق اصول عامه و همچنین مبانی عقلی حاکمیت مرجع تقلید را اثبات کرده است.
امام خمینی (ه) نظر خود درباره ولایتفقیه را نخستین بار در کتاب کشف اسرار بیان کرد وی در این کتاب ابتدا با دلیل عقلی ضرورت وجود قانون و حکومت در جامعه بشری را به اثبات رسانده و سپس با دلیل عقلی مستقل و غیرمستقل و سیره پیامبر (ص) و علی علیهالسلام ضرورت تشکیل حکومت در همه زمانها و مکانها را نتیجه گرفت و در دلیل عقلی مستقل به حکمت الهی اشاره کرد و نشان داد که بلاتکلیف گذاشتن مردم در مسئله حکومت با حکمت خدا سازگار نیست و در دلیل عقلی غیرمستقل به ماهیت قانون اسلام و روح کلی حاکم بر قوانین اسلام استناد کرد.
ایشان با توجه به اینکه اداره حکومت بدون حاکم و والی امکان ندارد؛ در دوران حیات پیامبر (ص) و امامان معصوم علیهمالسلام آنها را بهعنوان والی و حاکم در حکومت اسلامی معرفی کرده و در عصر غیبت با استناد به روایات حق حکومت را تنها برای فقیه عادل قائل شد و حاکم مشروع و منصوب از جانب معصوم علیهالسلام را فقیه عادل معرفی کرده است.بنابراین نهاد مرجعیت با استفاده از ابزارهای گوناگون تلاش کرده است در جهت جامعهپذیری سیاسی مردم عمل کند؛ نهاد مرجعیت با استفاده از شبکه اجتماعی مرجع تقلید _ مقلد و با استفاده از ابزارهایی همچون خطابه، فتوا، بیانیه، تجمعات سیاسی، شاگرد پروری، رسانه، مهاجرت و نظریهپردازی سیاسی به جامعهپذیری سیاسی مردم پرداخته است.
خطابههای مذهبی با توجه به مبنا قراردادن قیام امام حسین (ع) همواره ایــن قابلیت را داشتند که بهعنوان خطابهای سیاسی خود را بر شنونده عرضه کنند مراجع شیعه بهطور خاص در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی از این ابزار بیشترین بهرهبرداری را کردند فتوا یکی دیگر از ابزارهای مهمی است که نهاد مرجعیت هر زمان که مصالح جامعه اسلامی را درخطر میدید مواضع خود را در قالب فتوا بیان میکرد.
بیانیه یکی دیگر از ابزارهایی است که مراجع شیعه برای جامعهپذیری سیاسی مردم از آن سود جستهاند؛ در بیانیههایی که از طرف مراجع صادرشده است مبانی یک تصمیم سیاسی تبیین شده و به اطلاع مردم رسیده است و تلاش شده تا مردم با استفاده از این مبانی و در چارچوب آنها عمل حاکمان سیاسی را ارزیابی کنند. در بعضی از مواقع که ایراد خطابه صدور فتوا و بیانیه نتوانسته حاکمان سیاسی را از تصمیمات خود منصرف کند مراجع شیعه از ابزار تجمعات سیاسی برای اعلام اعتراض خود سود جستهاند.
در قالب این تجمعات هستههای سیاسی شکل میگرفت و شاگردان مراجع تقلید در این هستهها حاضر میشدند و مردم به بحث و تبادلنظر با آنها میپرداختند. شاگرد پروری از دیگر راههای جامعهپذیری سیاسی است که مراجع از طریق آن به حفظ سنت علمی حوزههای علمیه مبادرت میورزیدند و درعینحال از شاگردان خود برای ایجاد ارتباط با بدنه جامعه بهره میبردند و به این صورت شبکه اجتماعی ایجادشده بود که ارتباط مستمر بین مرجع تقلید و مقلد را امکانپذیر میکرد.
بااینوجود نیز بهرهگیری از رسانه یکی دیگر از راههای نهاد مرجعیت برای جامعهپذیری سیاسی مردم بود البته با توجه به محدودیتی که در این زمینه وجود داشت مراجع به استفاده از رادیو و چاپ کتاب بسنده کرده بودند، مهاجرت ابزار سیاسی بود که بیشتر در سالهای منتهی به انقلاب مشروطه مورداستفاده قرارگرفته و هر چه از انقلاب مشروطه فاصله میگیریم و به انقلاب اسلامی نزدیکتر میشویم، میبینیم که مراجع ترجیح میدادند از برپایی تجمعات سیاسی بهجای مهاجرت برای بیان اغراض سیاسی خود استفاده کنند.
دوران مشروطه و همزمان با آن مراجع تلاش کردند تا مبانی نظری حکومت مشروطه را از احکام اسلامی استخراج کنند و تا حدودی هم موفق به این امر شدند؛ اما در سالهای نزدیک به انقلاب اسلامی با توجه به لزوم ایجاد حکومت اسلامی در اندیشه فقیهان و مراجع تقلید آنها تلاش کردند مبانی نظریای برای ایجاد حکومت اسلامی تدوین کنند.
ازآنجاکه از دوران مشروطه تا انقلاب اسلامی باورهای حاصل از جامعهپذیری نهاد مرجعیت به علت تفکیک ساختاری روحانیت از نهاد سیاست با باورهای سیاسی هیئت حاکم تعارض داشت جامعهپذیری سیاسی مردم توسط نهاد روحانیت نمود و بروز بیشتری دارد در سالهای بین انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی و در نبود نهادهای واسط بین حکومت و مردم و نهادهای آموزشی منسجم و یا احزابی که بتوانند آموزشهای لازم را به مردم ارائه دهند نهاد مرجعیت با بهرهمندی از شبکه اجتماعی که در اختیار داشته بهعنوان نهادی جامعهپذیر کننده نقش تربیت سیاسی برای مشارکت درصحنههای سیاسی را بر عهده داشت. اگرچه نهاد مرجعیت در این دوران به مباحثی چون جامعهپذیری سیاسی واقف نبودند اما مجموعه کارهای که در این دوران توسط این نهاد صورت گرفته است را میتوان ذیل جامعهپذیری سیاسی قرارداد.
در اندیشه سیاسی تشیع در زمان حیات ائمه معصوم علیهمالسلام آن بزرگواران متولی اداره جامعه و برپایی حکومت بودند و در زمان غیبت هم نائبان و نمایندگان امام عصر (عج) مستحق حکومت به نیابت ایشان بودند و بعضاً برای برپایی حکومت تلاش کردهاند اما ازآنجاکه در سالهای بین انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی ایران بستر و زمینهها برای حکومت عالمان دین فراهم نبود، این عالمان و مراجع تقلید در حیات سیاسی مردم وزندگی آنها نقش خود را ایفا میکردند و همواره ملجأ و پناهگاه مردم بودند و بسیاری از کارکردهایی را که احزاب سیاسی نمیتوانستند بهدرستی ایفا کنند را برعهدهگرفته بودند.
بر این اساس اگر نهاد مرجعیت را بهمثابه هرمی در نظر بگیریم در رأس این هرم شخص مرجع تقلید قرار دارد و در وسط شاگردان خاص و در سطوح پایینتر طلاب و روحانیون معمولی قرار دارند تا که مقلدان در آن جای گرفتهاند. از آغاز نهضت تحریم تنباکو مرجعیت دینی وجههای کاملاً سیاسـی بـه خـود میگیرد و در سالهای منتهی به انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی این امر تشدید میشود. مرجعیت سیاسی شیعه قبل از انقلاب اسلامی با استفاده از ظرفیت مکتب تشیع به بازتولید مفاهیم دینی و انقلابی میپردازد و با برداشتن مرزهای تصنعی میان دین و سیاست مردم را بهعنوان کنشگرانی فعال وارد عرصه سیاست میکند. عمدهترین تلاش محوری جامعهپذیری سیاسی درزمینهٔ فرهنگ سیاسی است؛ در جامعهپذیری سیاسی روی فرهنگ سیاسی افراد جامعه کار میشود و سه کار ویژه در این زمینه انجام میشود که حفظ و نگهداری فرهنگ سیاسی؛ تغییر و تحول در آن و پایهگذاری یک فرهنگ سیاسی میتوان نام برد.
نهاد مرجعیت یکی از مهمترین نهادهای تأثیرگذار در جامعهایران بوده است چراکه ارتباط تنگاتنگی با همه مردم چه بهطور مستقیم و چه غیرمستقیم و با ارسال نماینده یا همان روحانیون داشته است.اما در سالهای بین انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی بهواسطه فاصله میان حکومت و علما در نبود نهادهای واسط بین حکومت و مردم و نهادهای آموزشی منسجم و یا احزابی که بتوانند آموزشهای لازم را به مردم ارائه کنند، جامعهپذیری سیاسی یا تربیت سیاسی مردم یکی از کارکردهای نهاد مرجعیت بوده است که با سازوکاری پیچیده و به اقتضای زمان با استفاده از ابزارهای گوناگون انجامگرفته است.
خطابه و سخنوری یکی از راههای تبلیغ دین قلمداد میشود و بهاندازهای حائز اهمیت است که دریکی از مهمترین شعایر مذهبی ما یعنی در نماز جمعه گنجانده میشود. بهواسطه مطالبه علما و عموم مردم جهت اجرای احکام اسلامی در کشور و نزدیکتر شدن مفهوم دین و سیاست نزد علما و مردم علما و روحانیون شیعه به خطابه و سخنوری کارکردی سیاسی بخشیدند و خطبهها و سخنرانیهایی را که در مناسبتهای مذهبی ایراد شد را به سلاح سیاسی برای مبارزه با ظلم تبدیل کردند این سلاح در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی سیاقی کاملاً سیاسی پیدا کرد از همین رو بود که باعث ممنوع المنبر شدن بسیاری از خطیبان و در برخی از موارد برگزاری مراسم با سخنرانی خطیبان شده بود.
یکی از تأثیرگذارترین خطابهها سخنرانی امام خمینی (ره) در روز عاشورا و قبل از واقعه ۱۵ خرداد است امام در این سخنرانی در ابتدا بابیان حوادث عاشورا سخنان خود را آغاز میکند و سپس با گریز به وقایع جامعه به دستگاه حاکمه حمله میکند. امام خمینی (ه) در بخشی از این سخنرانی عنوان کرده بودند: امروز به من اطلاع دادند که بعضی از اهل منبر را بردهاند در سازمان امنیت و
گفتهاند شما سه چیز را کار نداشته باشید دیگر چه میخواهید بگویید، یکی شاه را کار نداشته باشید یکی هم اسرائیل را کار نداشته باشید یکی هم نگویید دین درخطر است. این سه تا امر را کار نداشته باشید هر چه میخواهید بگویید. خوب اگر این سه تا امر را ما کنار بگذاریم دیگر چه بگوییم؟! ما چه گرفتاری داریم از این سه تا است...
یکی دیگر از خطیبهای تأثیرگذار آیتالله فلسفی بود که در سالهای منتهی به انقلاب همواره سخنرانیهای او منجر به بسیج مردم میهن شد. در سال ۱۳۱۶ فلسفی در پی خطابهای در مسجد بزازها به انتقاد از کشتار مسجد گوهرشاد پرداخت و ممنوع المنبر شد. در پی رواج تعالیم فرقه ضاله بهاییت و نفوذ در دربار و مراکز حکومتی آیتالله بروجردی در نامهای به آیتالله فلسفی از او خواست تا مراتب امر را به شاه اطلاع دهد، اما آیتالله فلسفی مصلحت را در آن دانست که این قضیه را در سخنرانیهای مسجد شاه که بهطور مستقیم از رادیوپخش میشد مطرح کند با تأیید آیتالله بروجردی، این کار انجام شد و موجی بزرگ در سراسر کشور بر ضد بهاییت پدید آمد.
در مکتب تشیع فتوا علاوه بر کاربرد در امور مذهبی بهعنوان ابزاری در دست مراجع شیعه برای اجرای احکام اسلامی و رعایت مصالح جامعه اسلامی هم تعریف میشود.ازنظر فقهی تنها کسی میتواند صاحبرأی باشد و اجازه صدور فتوا را داشته باشد که ویژگیهایی مانند عدالت و آشنایی با مباحث زمان را داشته باشد. در طول تاریخ سیاسی ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی فتاوای متعددی از سوی مراجع تقلید صادرشده است که تاریخساز بودهاند و روند وقایع تاریخی را تحت تأثیر خود قراردادند.
آیتالله محمدکاظم خراسانی معروف به صاحب کفایه بهعنوان یکی از مهمترین مراجع حامی مشروطه پس از سقوط استبداد، صغیر برای تداوم و حفاظت از مشروطیت آموزش نظامی را واجب نمود دراینباره دریکی از اسناد آمده است: معلوم است که حفظ اسلام و پاسبانی ممالک اسلامی تکلیف عامه مردم است و بر هر فردی از افراد مسلمین واجب است که بهحسب قوه و استعداد خود در مقام تحصیل مقدمات آن برآید در اقدام به لوازم آن کوتاهی نکنند. بر عموم جوانان مسلمین و ابنای ملت اسلامی واجب است که در مشق نظامی و تعلم قواعد حربیه جدید که معمول این زمان است هیچگونه مسامحه و مساهله ننمایند.
صدور بیانیه در مقاطع تاریخی مهم یکی از راههای معمول اعلام موضع سیاسی توسط رجال سیاسی هر جامعهای است بیانیه یا اعلامیه متنی نوشتاری بود که از سوی مرجع تقلیدی برای بیان موضع سیاسی در مورد واقعهای صادر و منتشر میشد. این بیانیهها یا اطلاعیهها بهطور خاص در انقلاب اسلامی ایران تأثیری بیبدیل از خود بر جای گذاشتند و با هدایت مردم در شرایط بحرانی قدرت انقلابی مردم و مراجع را متبلور کردند.
بدون تردید یکی از فعالیتهای مهم مرحوم طباطبائی مبارزه با استعمار مخصوصاً استعمار انگلیس بود این مبارزه تنها به رؤیایی مستقیم و فتوای جنگ و دفاع نبود. ایشان توجه ویژهای به مسائل اقتصادی جهان اسلام و مسلمین توجه داشتند و استقلال سیاسی را بدون استقلال اقتصادی ممکن نمیدانستند از همین رو ایشان هرگونه وابستگی اقتصادی را جایز نمیدانستند و در عمل نیز این را ثابت کرده بودند. دریکی از موارد دولت انگلستان بسیار کوشید تا با استفاده از وجوه موقوفات هند نظر سید را جلب کرده او را در خصوص مسائل اقتصادی و مبارزه با استعمار انگلیس وادار به سکوت نماید اما سید همانند شیخ مرتضی انصاری از پذیرفتن آن وجوه سرباز زد.
«سر رونالد استورز» یکی از سیاستمداران انگلیسی که برای تقدیم هزار لیره به نزد سید رفته بود و سید از پذیرفتن آن خودداری کرده بود نقل میکند من اطمینان حاصل کردم که با او نمیتوان صحبت پول کرد مقام عالی او قابلخرید و فروش نیست و بسیار خوشوقت است که در این باب با او صحبتی ننماییم و البته چنین وضعی را در نقش نهاد مرجعیت در جامعهپذیری سیاسی مردم؛ کشورهای مصر و حجاز که همه برای پول به دنبال ما میدوند نمیتوان یافت».
بعد از برگزاری رفراندوم شاه در ششم بهمن ۱۳۴۱ مخالفت با این رفراندوم از گوشه و کنار و در رأس آنها از جانب امام خمینی (ره) بلند شد. حضرت امام طی نشست هفتگی با مراجع و علمای قم خواهان در پیش گرفتن سیاست مشترک علیه رژیم شده و پیشنهاد دادند که در اعتراض به اعمال رژیم، نوروز ۱۳۴۲ عزای عمومی اعلام شود. امام خمینی (ره) با استفاده از زمینههای قبلی که فراهمشده بود، بیانیه انقلابی خود را مبنی بر اعلام عزای عمومی نوروز سال ۴۲ منتشر کرد ایشان در ضمن این بیانیه چند نکته اساسی را مطرح نمودند هدف رژیم نابودی اسلام و روحانیت است. گوشزد نمودن اینکه آمریکا و اسرائیل خطر بزرگی برای اسلام هستند؛ و این رفراندوم نقشههای ارتجاعی رژیم جهت به فحشا کشیدن دختران مسلمانان به اسم «نظاموظیفه» است. علیرغم تلاشهای رژیم، مردم از برگزاری مراسم عید خودداری ورزیدند علمای تهران نیز به پیروی از امام عید را عزای عمومی اعلام کرده و از مردم خواستند تا از درهای خود سیاه برافرازند.
با این تفاسیر نیز تجمعات سیاسی در ایران در اشکال مختلفی اتفاق افتاده است گاهی این تجمعات به شکل تحصن گاهی گردهمایی و در شرایطی هم در قالب تظاهرات گسترده ظهور پیداکرده است. در طول تاریخ سیاسی ایران و بهخصوص بعد از انقلاب مشروطه که مردم ایران ازنظر فهم سیاسی پیشرفت کرده بودند تجمعات و تظاهرات برای جامعه سرنوشتساز بودند و نمودار اعتراض علیه وضع موجود شناخته میشد. در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی ایران تظاهرات و تجمعات سیاسی یکی از مهمترین بسترهای انتقال مفاهیم انقلابی بود در نبود رسانههایی که بتوانند جریان سازی سیاسی کنند تجمعات و تظاهرات این کارکرد را ایفا میکردند؛ در تظاهرات افراد شعارهای انقلابی را فرامیگرفتند و با تکرار این شعارها اهداف انقلاب را در درون قلبهای خود نهادینه میکردند.
در سال ۱۳۵۷ نماز عید فطر به امامت «دکتر مفتح» در تپههای قیطریه برگزار شد. نمازگزاران از پایان مراسم نماز تظاهرات بزرگی ترتیب دادند که تا آن روز سابقه نداشت. «سالیوان» سفیر وقت آمریکا در ایران مینویسد: «نظم و سازمان این راهپیمایی درعینحال که موجب تحیر و شگفتی ما شد این واقعیت را هم آشکار ساخت که ما تشکیلات و فعالیت مخالفان را دستکم گرفتهایم و از منابع اطلاعاتی لازم در میان گروههای مخالف بهویژه روحانیون و بازاریان برخوردار نیستیم»؛ اما سه روز بعد در ۱۶ شهریور بزرگترین تظاهرات کشور شکل گرفت که گفته میشد در تهران نزدیک به یکمیلیون نفر در آن شرکت جستهاند.
اما به دلیل گستردگی و عظمت تظاهرات ۱۶ شهریور ارتش علیرغم حضور در خیابانها نمیتوانست به خشونت یا خونریزی متوسل شود. «دکتر بهشتی» در پایان سخنرانی خود در این روز اعلام کرد که جامعه روحانیت فردا برنامه نخواهد داشت اما ازآنجاکه صدای او به دلیل فقدان امکانات به همه حاضران نمیرسید بخش مهمی از تظاهرکنندگان وعده کردند که فردای آن روز بهعنوان مبدأ تظاهرات در میدان ژاله تجمع کنند اگرچه در تهران و چند شهر بزرگ از صبح ۱۷ شهریور به مدت نامعلومی حکومتنظامی اعلام و به اجرا گذاشته شد و جمعیت معترض که از نخستین ۱۷ شهریور در میدان ژاله گردآمده بودند از اعلام ناگهانی حکومتنظامی اطلاع نداشتند زیرا رسانههای رادیو تنها ساعت ۶ صبح این خبر را پخش کرده بودند. هنگامیکه تلاش کماندوهای رژیم برای پراکندن جمعیت اجتماعکننده و جلوگیری از راهیابی جمعیت بیشتر، به میدان ناکام ماند، خشونت آغاز شد و مردم بیدفاع به رگبار بسته شدند.
همه مراجع تقلید شاگردان خاصی داشتند که تلاش میکردند سرمایه علمی خود را به آنها منتقل کنند از سوی دیگر در نهاد مرجعیت فردی که به مقام علمی قابلتوجهی میرسد اساتید و بزرگان حوزههای علمیه اجازه اجتهاد او را امضاء میکنند و این سنت منجر به بازتولید سنت علمآموزی در طول زمان میشود و از این طریق در هیچ زمانی جامعه در شرایط تقلید شناختهشده قرار نمیگیرد. شاگردان مراجع تقلید نقش واسطه میان مراجع تقلید و مردم را ایفا میکردند در وقایع اتفاقیه مهم مراجع مواضع سیاسی اتخاذ میکردند و مواضع خود را از طریق شاگردان خود به مردم منتقل میکردند و از این طریق در جهت آموزش سیاسی مردم حرکت میکردند.
براین اساس نهاد مرجعیت در فرآیند جامعهپذیری سیاسی از طریق نظریهپردازی سیاسی اسلام با استخراج مبانی و اصول سیاست در اسلام به طرح نظام سیاسی اسلام پرداخت و آن را بهعنوان یک حکومت دینی به مردم عرضه کرد بهطوریکه در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی نهاد مرجعیت با بهرهبرداری از شبکه اجتماعی که در اختیار داشته از طریق روحانیون و طلاب اغراض سیاسی خود را در قالب عزاداریها برای مردم بیان کرده و مفاهیمی مانند ظلم عدالت در حکومت، ویژگیهای حاکم و... برای مردم تبیین میکردند. بهطورکلی میتوان گفت مرجعیت از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی تلاش کرده است از تمام ابزارهای اجتماعی، سیاسی و مذهبی بهره ببرد تا فعالیتهای سیاسی مردم را جهتدهی کند.
انتهای پیام/
نظرات کاربران