نظرسنجی

عملکرد شورای ششم دوگنبدان را تا کنون چگونه ارزیابی می کنید؟
23. ارديبهشت 1394 - 11:36
شهدای هر شهر شناسنامه های آن شهرندکه نشان از غیرت و دلیمردی مردان این مرز و بوم هستند و به گفته رهبر معظم انقلاب با این ستاره ها می شود راه را پیدا کرد.

به گزارش آفتاب جنوب,

به نقل از گلپانا، شهدای هر شهر شناسنامه های آن شهرندکه نشان از غیرت و دلیمردی مردان این مرز و بوم هستند و به گفته رهبر معظم انقلاب با این ستاره ها می شود راه را پیدا کرد.

نام پدر: حسین تاریخ تولد: ۱۳۴۰ محل تولد: گلشهر – محله کنجدجان

شغل: پاسدار مسئولیت در جبهه: مسئول یگان( ش م ر) لشکر۱۴ امام حسین (علیه السلام)

محل شهادت: فاو تاریخ شهادت : ۲۵/۱۱/۱۳۶۴

یگان اعزامی: سپاه عملیات : والفجر۸

زندگینامه:

شهید محمد هاشم یاوری ، در فروردین ماه سال ۱۳۴۰ در یک خانواده‌ی مذهبی دیده به جهان گشود ، وجه نامگذاری او به ” محمد هاشم “ بدان سبب بود که پدر و مادرش از آغاز زندگی مشترک، صاحب فرزندی نشده بودند ، پدر شهید با تشرف به زیارت ”خانه‌ی خدا“وملاقات با”سید ی جلیل القدر“ نامهائی را برمی گزیند و پس از بازگشت از آن سفر روحانی و رحمانی صاحب فرزندانی می شوند که از میان آنها ، ایشان را به ”محمدهاشم“ می نامد .

دوران تحصیلات شهید محمدهاشم یاوری در مقطع ابتدائی و راهنمائی در روستای کنجدجان و دوران تحصیلات متوسطه‌ی نظری در شهر گلپایگان سپری می شود. او ضمن فراگیری علم از درون کتابها و کلاسها در کلاس دیگری سخت سرگرم توشه برداشتن بود . کلاس درس انقلاب اسلامی.



اواخر تحصیلات دبیرستانی او مصادف با اوجگیری انقلاب اسلامی می شود که با بهره گیری از راهنمائیهای معلمان خود ، طریق روشنایی را آموخت و در این راه در آگاهی دادن به نزدیکان و دوستان و همه‌ی آنان که امیدی به بیداری آنان بود برداشت . هوشیاری محمد هاشم ، وسیله ای در تحرک جوانان حزب اللهی محل زندگی و محل تحصیل او شد و عاملی در به راه انداختن تظاهرات در روستای خود علیه نظام فاسد شاهنشاهی شد ، با دعوت از سخنرانان انقلابی و انجام برنامه های مذهبی در پرتو چراغ پرفروغ اسلام و قرآن در زدودن ظلمت ها در حد توان کوشید و تعهد خویش را نسبت به جامعه‌ی خود به کمال رساند .



فعالیت های مستمر او در بسیج اهالی محل، برای برپایی تظاهرات در کوران انقلاب باعث شد که اوباش و فریب خوردگان دستگاه فاسد پهلوی، نقشه قتل او را بکشند و بارها او را تعقیب نمودند که با هوشیاری ایشان و کمک دوستان و همراهان نجات یافت .

شهید در سال ۱۳۵۹ به دنبال اخذ مدرک دیپلم روانه‌ی خدمت مقدس سربازی شد ، در اواخر خدمت سربازی در منطقه عملیاتی ” آبادان “ با اصابت ترکش خمپاره‌ از ناحیه‌ی پای چپ مجروح شد و به درجه جانبازی نائل آمد . نشانه‌ی اخلاص جانباز شهیدمان اینکه در ایام بستری شدندش به علت این اصابت به مدت یک ماه در بیمارستان، هرگز راضی نشد که موضوع را برای خانواده و نزدیکان خود بیان کند ، پس از یک ماه که عصا بدست از بیمارستان راهی شهر و روستای محل سکونت خود شد ، علت باندپیچی پا و عصا بدستی را که از او سوال کردند ، به نحوی بیان نمود که گویا اصلاً واقعه ای اتفاق نیفتاده است ، به هرحال ایشان را به سبب این حادثه از بقیه خدمت مقدس سربازی معاف کردند .



اما روح پرشور شهیدمان در آرزوی حیات دیگری بود و هرگز به این دلبستگی ها راضی نمی شد. چند ماهی در کشاورزی کمک کار پدر و مادر بود . در همین زمان ، به فکر ایجاد پایگاه مقاومت بسیج در روستای کنجدجان افتاد و برای نخستین بار ” پایگاه مقاومت بسیج شهید چمران “ را با همکاری دوستانش که تعهدپاسداری از انقلاب و اسلام را داشتند تشکیل داد و مسئولیت اداره آن را به عهده گرفت . در بهار ۱۳۶۱ از پایگاه مقاومت بسیج محل به سپاه شهرستان گلپایگان منتقل و به مدت ۲ ماه در آنجا مشغول به انجام وظیفه بود و در تیر ماه سال همان سال به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد .



استعداد سرشار او سبب شد که در تاریخ ۲۵/۶/۶۱ جهت گذراندن دوره های آموزشی بهیاری و نظامی به آموزش های ضمن خدمت اعزام شود . دوره در تاریخ ۲۷/۷/۶۲ به پایان رسید و بعد ازآن به مسئولیت یگان (ش م ر) لشکر ۱۴ امام حسین (ع) منصوب شد .



از این به بعد فصل نوینی در زندگی شهید آغاز شد ؛ آموزش لشکر در جهت آشنایی با عوامل شیمیایی و طریقه مقابله با آنها . به همراه یگان خود در لشکر امام حسین (ع) در جبهه های نبرد حق علیه باطل به دفاع از انقلاب اسلامی پرداخت و چندین بار توفیق شرکت در عملیات های افتخارآفرین را به همراه رزمندگان اسلام پیدا کرد.عملیات والفجر مقدماتی، والفجر ۱، والفجر ۲ والفجر ۳، والفجر ۴، والفجر ۶ ، والفجر ۸

لحظه پرواز فرا می رسد.عمیات والفجر ۸ .منطقه فاو.پنج روز پس از فتح فاو.آرزوی دیرینه اش محقق می شود. ساعت ۴:۳۰ روز جمعه ۲۵ بهمن ۱۳۶۴ در حال بازدید از سنگرهای عملیاتی مورد اصابت ترکش توپخانه دشمن قرار می گیرد و با تبسم دشمن شکن خود که همواره بر لب داشت و حتی بعد از شهادت نیز بر چهره اش نمایان است با ندای السلام علیک یا اباعبد الله به لقاء دوست می پیوندد .



مطمئن باش که امام جواب سلامت را می دهد



مادر شهیداز ایشان اینچنین می گوید: روزی محمد هاشم از جبهه آمده بود.به او گفتم:شما مرتب شعار می دهید تا کربلا راهی نیست،پس کی می توانیم به کربلا برویم؟ لبخندی زد و گفت: مادر همین حالا دوست داری برویم؟ گفتم :بله. محمد هاشم گفت:بلند شو چادرت را بیاور تا برویم.ومن بی آنکه متوجه باشم که رفتن به کربلا با این عجله ممکن نیست،بی درنگ رفتم چادرم را آوردم.محمد هاشم هم موتور سیکلتش را آورد ومرا به کنار قبور شهدا برد و به من گفت:مادر هر وقت قصد کردی به زیارت امام حسین (ع) بروی و امکانش نبود، بیا کنار قبور مطهر این شهدا و از همین جا به امام سلام بده. مطمئن باش که امام جواب سلامت را می دهد.زیرا این بزرگواران به ارباب خود حضرت اباعبدالله اقتدا نمودند و راه او را ادامه دادند و به ندای هل من ناصرِ ینصرنی امام حسین (ع) لبیک گفتند.

مادر شهید اضافه کرد: آن روز احساس خوبی به من دست داد وحالا هر زمانی که دلتنگ می شوم و یا هوای زیارت کربلا به سرم می افتد کنار قبور شهدا می روم و با صحبت و درد دل با آنها آرامش می گیرم.

اوصاف شهید:



۱- در تواضع و فروتنی شهید همین نکته بس که خانواده شهید در وصفش می گویند:

ما بعد از شهادتش متوجه مسئو لیت او در لشگر شدیم.تا قبل از شهادت به هیچ وجه اطلاعی از فرماندهی وی در یگان ش. م. ر نداشتیم.

۲- یکی از کارهایی که شهید محمدهاشم یاوری در یگان (ش ـ م ـ ر) لشکر ۱۴ امام حسین(ع)پایه گذار آن بود تلاوت سوره واقعه است که همه افراد را ترغیب می کرد بعد از شام بطور مستمر هر شب تلاوت نمایند که به لطف الهی هنوز هم تلاوت سوره واقعه در لشکر امام حسین (ع) برقرار است.

۳- همیشه با وضو بود و این افتخار را قبل از شهادت هم با خود داشت.

۴- سردار رشید اسلام شهید حاج حسین خرازی در مورد او می گوید : من در شهادت قائم مقام خود گریه نکردم اما در شهادت شهید محمدهاشم یاوری نتوانستم از گریستن ، خودداری کنم که خلق و خوی عارفانه اش چنین تاثیری را در من به بار آورد

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.

4گلپانا5گلپانا - Copy7گلپانا

 

  • 9گلپانا1 (1)گلپانا3گلپانا



انتهای پیام/م

نظرات کاربران

تازه های سایت